..................................................................................................................................................................
پ ن:
این پوستر الهام گرفته از شعر ماه ساقی دکتر حامد حسین خانی هست که ایده از خودم بود.
این طرح هم انتخاب نشد. نمیدونم اگر سال آینده این سوگواره برگزار بشه برم یا نه!
وقتی برای بازدید از نمایشگاه آثار منتخب رفتیم در کمال تعجب آثاری رو دیدم که یا تکراری بودند و یا طبق موضوعی که اعلام شده بود، نبودند. البته همشون نه، بعضی هاشون.
به هرحال تجربه خوبی بود. همین که در بین این همه تیپ هنری، دو سه تا چادری دیده شد خودش کلی بود!
..................................................................................................................................................
این هم شعر ماه ساقی... واقعا دلنشینه:
آب، این رهگذر خستۀ
جاری در خاک/ آسمانی است که افتاده زمانی بر خاک
آفتابی است که در خاطرۀ شب ها ماند/ بوسۀ
نیمه تمامی است که بر لب ها ماند
آب عکسی است که در چهرۀ جام افتادست/ آهویِ
تازه خرامی است که به دام افتادست
آب،پیش از عطشِ خاک، نمایان بودست/ جوهرِ زخمیِ
خودکارِ خدایان بودست
آب، بادی است که از ماه به مریخ وزید/ در
زمین،خون شد و از پیکرِ تاریخ چکید
آمد و آمد وآئینۀ چشمِ همه شد/ عاقبت مایۀ
شرمندگیِ علقمه شد
نخل ها نعره کشیدند که اینجا باغی است/ آه!
در حافظۀ آب چه ظهرِ داغی است
داغِ آن ظهر چه با سینۀ دریا می کرد/
دیگران هم بکنند آنچه مسیحا می کرد
ظهر بود و عطشِ فاجعه یاغی شده بود/ ماهِ
دریا نفسِ قافله، ساقی شده بود
ماه ساقی، به حرمخانۀ خون آمده بود/ آتشی
بود که از خیمه برون آمده بود
مشکهایِ تهیِ خسته نگاهش کردند/ کودکانِ
حرم آهسته نگاهش کردند
بر لبش، تشنگیِ شرجیِ صد جام وسبوست/ آن
سفرکرده که صد قافله دل همرهِ اوست!
لشکرِ شام، فغان کرد که سردار آمد! /
بگریزید! که آن شیرِ علمدار آمد
ساعتی رفت که از لشکریان خوُد انداخت/ نظری
بر لبِ خشکیدۀ آن رود انداخت
آه ای قافله سالارِ جوانمردِ حسین(ع)!/ آه
ای ماهِ تماشائیِ شبگردِ حسین(ع!(
رود می خواست تو با خاطر شادش برسی/ آب در
چشم ِتو زل زد که به دادش برسی
آب را ریختی و فصلِ شکوفایی بود/ “خاک بر
سر” شدنِ آب، تماشایی بود
آب، آن روز نمی مرد و تقلّا می کرد!/ جرمش
این بود که اسرار هویدا می کرد!
آب در سینۀ خود شعلۀ آهی انداخت/ ماه ساقی،
به سویِ خیمه نگاهی انداخت
ساقی آن روز سبویِ همه را خالی کرد/ مَشک
بر شانۀ او گریۀ خوشحالی کرد
چه نجیبند غریبان که جدا می مانند! /دست
هایی که لب علقمه جا می مانند!
مشکِ آبی، که چه لب هاست همه بیمارش!/ هر
کجا هست خدایا به سلامت دارش!
آه ای قافله سالارِ جوانمردِ حسین(ع)! / آه
ای ماهِ تماشائیِ شبگردِ حسین!(ع)
مَشک را بُردی وصد زخم کبود آوردی/ و دو
بازو که نه! انگار دو رود آوردی!
خیمه ها منتظرِ برقِ نگاهت بودند/ همۀ
چلچله ها چشم به راهت بودند
تیغ هایی که به سوی تو هجوم آوردند/ همگی از
همه سو پشت و پناهت بودند
عطشِ رود به فرمانِ تو جاری شده بود/
نخل هایِ عطش آلوده، سپاهت بودند
چه کمان ها که به دنبال کمین می گشتند/
تیرها، در به درِ چشمِ سیاهت بودند
کودکانِ حرم آن روز همه دانستند/ خیمه ها،
سوختۀ آتشِ آهت بودند
تیغ ها مثل هلال آمده بودند، برون/ زخم ها
،خیره به آن صورتِ ماهت بودند
تو به لب تشنگیِ تیغ محبّت کردی!/ آب هایِ
کفِ آن رود، گُواهت بودند
آب ، این رهگذرِ خستۀ جاری در خاک/ آسمانی
است که افتاده زمانی بر خاک
آب از آن روز دلی را به دوا شاد نکرد/ یاد
باد آنکه زِما ، وقتِ سفر یاد نکرد
آب ازآن روزبه خونخواهیِ جام آمده است/ آب،
زخمی است که از کوفه به شام آمده است
..........................................................................................................................................................................
پ ن:
دوستان دانشگاه باهنر سلسله کارگاه هایی داشتند با محوریت خانواده اسلامی و از من خواستند برای تبلیغاتشون بنر طراحی کنم.
راستیتش بعد از حضور در کلاس های استاد گودرزی دیگه نمی تونستم به طرح های آماده و صرفا فتوشاپی بسنده کنم. ترجیح میدادم گرافیکی و جدید باشه.
موضوع کارگاه اول روابط دختر و پسر بود با عنوان افیون دوست داشتنی. البته مسئول برگزاری اصرار داشت طرح بنر غیر مستقیم به موضوع بپردازه!
این شد که یک هفته فقط روی طرحی که با این شرایط بخوره فکر کردم و کار دیدم.
در نهایت، طرح شد اینی که میبینید. البته به جای حدیث وسط طرح، اطلاع رسانی مربوط به کارگاه ها نوشته شده بود. :)
خیلی حیف شد که به دلایلی از طراحی سایر بنرهای کارگاه هاشون محروم شدم. کلی راجع به اون ها هم فکر کرده بودم :(
............................................................................................................................................................................
پ ن:
بعد از اتمام کلاس های 702 با چند نفر از دوستان دور هم جمع میشدیم و با همفکری هم طرح میزدیم. البته متاسفانه چون دوستان فتوشاپ بلد نبودند اون ها ایده میدادند و من کار میکردم!
این طرح هم با همفکری دوستان زده شد.
اول طرح بالا رو آماده کردیم بعد پایینی نتیجه کار شد. :)
به پاس زحماتتان....
...........................................................................................................................................................................
پ ن:
جناب آقای عباس گودرزی از طرف قرارگاه سایبری 702 دعوت شده بودند برای کلاس های آموزشی هنر،رسانه،انقلاب.
ایشون استاد کلاس گرافیک مون بودند.
جدا حضور ایشون برای من یکی خیلی موثر بود. با اینکه طی سه جلسه ای که بودند نتونستم اونجوری که میخواستند کار کنم(به دلیل تازه کار بودن)، اما خیلی این سه جلسه بهم کمک کرد. خصوصا توی یادگیری آموزش های دانشگاه...
این طرح که با استفاده از عکس استاد گودرزی آماده شده یکی از روش های طراحی پوستر به اسم آنالیز عددی هست که ترم اول دانشگاه یادگرفتم و برای قدردانی از استاد اینجا گذاشتم.
اسم درس مبانی گرافیک بود که نمره ام: 18.5 شد! :)
اگرچه از امتحان پایان دوره کلاس های 702 نمره قبولی توی گرافیک نیاوردم!! :(
اما انگیزه ای شد برای بیشتر تلاش کردن...
جلد سی دی و لیبل آن با موضوع علم و فناوری ایرانی،الهام گرفته از موضوع سفیران ثریا...
........................................................................................................................................................................
پ ن:
ترم اول درسی با عنوان نقوش سنتی داشتیم.
قرار بود از بین نقوشی که استاد از روی اشیاء باستانی انتخاب میکردند، پوستر و لیبل و جلد کتاب و... طراحی کنیم.
توی این طرح هم اون "چرخ" یکی از نقوش بود که مونده بودم باهاش چکار کنم.
ایده اولیش از طرف آقامون بود که گفت شبیه چرخ دنده های علمه!
بعد از اون با فکر و دیدن کارهای دیگران ایده ش تکمیل شد! :)
کار اولم بود و چون تجربه ای توی گرافیک نداشتم خیلی شاهکار نشد.
اما انصافا جدیدترین ایده کلاس بود! چون بقیه پا رو فراتر از ایده های باستان شناسانه نگذاشته بودند...
نمره این درسم شد: 19